پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

نی نی خوشگله

شانزده ماهگی

پارسای عزیز من شانزده ماهه شد و من خدا رو شکر می کنم به خاطر این لطف بزرگش اینم پارسای خوشتیپ قبل از کچل شدن    پارسا مخالف با کلاه گذاشتنه                                    غذا خوردن تو قابلمه                              اینم آلو خوردن پارسا     چقدر زود گذشت 16 ماه از روزی که پارسا به دنیا آمده گذشته و من هیچ وقت خاطره روز به دنیا آمدنش و شنیدن اولین صدای گریه پارسا که با لطف بهترین دکتر که من رو تشویق به زایمان طبیعی کرد و من تونستم به دنیا آمدن پسر عزیزم رو ببینم فراموش نمی کنم امروز روز پزشکه و این روز رو به خانم دکتر مهربونم خانم دکتر ربطی تبریک می گم و امیدوارم خدا اجر کارهاشون رو بده که واقعا برای مریضا زحمت می کشن...
1 13

×××××طوطی کوچولو××××××

سلام عزیزکم روزها می گذرد و تو بزرگتر می شی و شیرینتر انقدر شیرینکاری می کنی که بعضی هاش رو یادم می ره بنویسم دیگه اسم و فامیلیت رو کامل می تونی بگی با بابا رضا رفته بودی بانک بابا می گه کارمند بانک پرسید فامیلیتون چیه و تو سریع گفتی مقانی یعنی مقامی که کلی کارمند بانک تعجب کرده بوده  به عمه های من می گی عمه تن به زنعمو می گی زنعموتن و می دونی عمو دیگه نیست می گی عموتن نداریم چند روز پیش رفتیم بهشت زهرا سر خاک نشستی و همش می گفتی عمو اللهم ننه اللهم رفتیم سر خاک هنرمندان سر همه قبرها این کار رو تکرار کردی که همه ادمهای اونجا رو عاشق خودت کردی یه پسری باهات شوخی کرد گفت داری دعا می خونی  تو هم بد بهش نگاه کردی اسم همه بچه های فامیل رو ب...
22 13

×××××هفده ماهگیت مبارک عسلم ×××××

***************هفده ماهگیت مبارک گل پسرم ******************** ان شاالله ۱۰۰ ساله شی نه120 ساله شی نه 120 سال کمه  ان شاالله زنده باشی روزها گذشت و پسرطلای ما ۱۷ ماهه شد روز به روز بیشتر عاشقش می شم حتی صبح ها دیگه دوست ندارم بیام سر کار دوست دارم همه لحظات بزرگ شدنش کنار باشم و از رشد فرزندم لذت ببرم روز به روز شیرین تر می شه آخر هفته رفتیم به سواحل زیبای محمودآباد که قرار بود بابایی مهربون رو ببریم که کمی حال و هواش عوض بشه ولی نیامدند ما هم سه نفری رفتیم شمال خیلی خیلی خوش گذشت پارسا جدیدا به بابا رضاش می گه بابات می خواد صداش کنه می گه بابات چون ما بهش می گیم به بابات بگو اونم فکر کرده اسم بابارضا بابات شده* خلاصه پارسا عاشق...
29 13

یکسال و نیم و واکسن 18 ماهگی

سلام به همه دوستهای مهربون و عزیزم هجده ماه از تولد پسرم گذشت و ما همچنان در عجب از این گذر زود زمان  پارسای قشنگم٫ ٫ گذشت 18 ماه از بهترین لحظات زندگی قشنگت رو  تبریک می گم عزیزم افتخار می کنم که 18 ماه از روزهای زندگی من و بابارضا با وجود تو شیرین تر گذشت خدا رو شکر میکنیم برای این نعمتی که به ما داده و از خدا  درخواست می کنیم  که همیشه در پناه خودش تو رو نگهدارهو همیشه بزرگ شدنت رو با شادی جشن بگیریم.عاشقتم پسرم........... پارسا و نپتون کفشدوزک (پسرم عاشق کفشدوزکه می گه دوزک)       من عاشق تمام کلماتی هستم که پارسا می گه وقتی می گه مامان انگار تموم دنیا رو به من می دن وقتی کتابش رو برام می یاره و می فهمونه که برام بخون ...
1 13

قشنگترین لحظات زندگی .... یعنی شیرینکاریهای پارساطلا

پارسای عزیزم عسلکم و به قول خودم نفس دونه الان وقتی می گی مامان منتظریم بگم جون مامان اگه بگم بله  با تعجب نگاه می کنی عاشقتم عزیزم دوستت دارم پارسا داماد می شود البته قابل توجه که پسرم قصد ازدواج نداره      شیرین زبونی های پارسا کلاغه می گه ........... قارقار ببعی می گه ............... بع بع ............ دنبه داری ........نه نه جوجو می گه ....جیک جیک  و با انگشت اشاره می کنه می گه نوک مرغه می گه ................قدقدقدا خروسه می گه ................قوقولی هاپو می گه...............آپ اپ اپ اپ میو می گه .............. معـو معو سیب ..........سیبز      نارنگی ................ناننج رنگهای برج هوشش رو خیلی دوست داره به آبی می گه ......
22 13

نوزده ماهگی پارسا طلا

پسرم ،عزیزم ،نفسم، عسلم نوزده ماهگیت مبارکککککککککککک   امیدوارم روزی خودت در اینجا ۱۲۰ سالگیت رو ثبت کنی و اون موقع دیگه من نیستم ولی با دیدن پست های قدیمی به یادم بیفتی.... دوستت دارم به اندازه تموم هستی انقدر شیرین زبون شدی عزیزم که اگه بخوام همه کارهات رو ثبت کنم وبلاگت فقط پر از نوشته می شه ولی سعی می کنم بیشتر گزارش تصویری از کارهات داشته باشم اینم از طرف مامان سهیلا و بابا رضا عاشقتیمممممممممممممممممممممممممممم عزیزم جدیدا هر چی که می خوای دیگه نمی گی من می گی پاسا پاسا  پارسا  در کلبه شادی            عید قربان                                 عاقبت ببعی بیچاره    کارهای دخترانه پارسا            ...
29 13

يكسالگي وبلاگ و شب يلدا

شب یلدای همه مبارک یکسالگی وبلاگ و بیست ماهگی پارسا طلا مبارک ما الان مشهد هستیم و دومین سالی هست که پسرطلا پیش ماست و امسال مهمون بابایی مهربون هستیم در هتل ثامن الحجج مشهد و شب یلدا را با حضور مامانی و بابایی و دایی مجتبی و بابارضا و مامانی و گل پسری جشن گرفتیم یاد پارسال افتادیم که دو نفر از افراد عزیز خانواده پیش ما بودند و الان جاشون خیلی خالیه عمو و مادربزرگ عزیزم روحشون شاد سوم دی ماه ۸۳ بابا رضا و مامان سهیلا باهم عروسی کردند که اینم یه اتفاق خوب در دی ماه می باشد و همچنین تولد دایی رضا در چهارم دی ماه که بهش تبریک می گیم    یکسالگی وبلاگ و بیست ماهگی پارسای عزیزم را هم تبریک می گم و امیدوارم ۱۲۰ ...
30 13

بیست و یک ماهگی گل پسرم

با پوزش از پسر عزیم که بیست و یک ماهگیش رو دیرتر تبریک می گم چون مامانش امتحان داشت و بالاخره امروز امتحانم تموم شد از  صمیم قلب می گم: بیست و یک ماهگیت مبارک عسلکم این روزا انقدر شیرین شدی که هر چی بگم کم گفتم دیگه همه جملات و کلمات ما رو تکرار می کنی اینم موتور جدید پارساطلا          پارسا و چیدن نارنج   اینم شلوار پوشیدن پارسا         اینم یه روز برفی     ...
3 13

بیست و دو ماهگی پارسا طلا

پارسا عزیزم بیشتر از اونی که فکرش رو بکنی دوستت دارم زمان خیلی زود می گذره و دلم می سوزه دوست داشتم تمام لحظات بزرگ شدنت رو می دیدم ولی این برای ما مامانها که می ریم سرکار خیلی بده ولی تمام کارهای قشنگت رو مدیون مامانی هستی اون تمام زندگیش رو برات گذاشته خیلی وقتها که خونه اونها هستیم من از خستگی خوابیدم ولی مامانی و بابایی با تو بازی می کنن و بعد می خوابی در اینجا من از طرف خودم و پارسا و بابارضا می گیم: مامانی و بابایی عزیزم امیدوارم همیشه خدا سایه شما رو بالای سر ما نگهداره و ما بتونیم ذره ای ار این زحمات را جبران کنیم امیدوارم با کمک شما پارسا را داماد کنیم ....... آمین پارسا دیگه کاملاً صحبت می کنه هر حرفی زده بشه سریع تکرار می ...
30 13

روز مهندسسسسسسسسسسسسس مبارک

سلام من اومدم که روز مهندس را به همه مهندسین مخصوصاً بابارضای مهربون تبریک بگم روزتون مبارک پارسا در ۲۲ ماهگی                                        پارسا در ۸ماهگی     پارسا به این ماشین می گه آلالی و می گه سبزی قرمه پلو اش        اینم روفیا خانم خوشگل   ...
5 13